پیام‌های همدردی و یاد نوشته‌ها در شبکه‌های اجتماعی  

در شبکه‌های اجتماعی از طرف دوستان و رفقای صالح مندرج شد که بدین وسیله ازهمه آنها سپاس‌گذاری می کنیم. از میان آنها یادنوشته‌هایی  رفقا :، فرید پرتوی هم‌رزم رفیق صالح در شورای پناهندگان و آوارگان پاکستان و ایوب مدائن را در اینجا درج می‌کنیم.

فرید پرتوی:

به یاد عزیز صالح احمدیان

مرگ نابهنگام رفیق صالح احمدیان بسیار تاسف بار و ناراحت کننده بود.

صالح یکی از دوستان بسیار عزیزم در دوران پناهندگی ما در پاکستان و ‌رفیقی معتمد و فوق العاده صمیمی در «شورای پناهندگان و‌ آوارگان ایرانی» در پاکستان بود. صالح، از همان روز اولی که به کراچی رسید در مقابل دفتر سازمان ملل در امور پناهندگی با یکدیگر آشنا شدیم و او یک روز هم‌امان نداد و بلافاصله درگیر فعالیت و سازماندهی شد. اون موقع، که همه در اوان‌جوانی و‌ کم سن‌و سال بودیم، در در طی دو سال دهها اکسیون و ‌تحصن و‌ اعتصاب و‌ همچنین مراسمهای مختلف سیاسی و فرهنگی سازمان دادیم و شاید بشه گفت یک روز درمیان جلسات ماراتونی (گاها ۱۲ ساعت، شب تا صبح) برگزار میکردیم. خیلی وقتها هم پیش میامد اعضای هماهنگی شورا با هم اختلاف نظر های جدبی پیدا میکردیم، اما نه با صالح. با وجود تفاوتهای «خطی»، در اغلب موارد با هم‌نزدیکی شخصی و سیاسی داشتیم، بعلاوه اینکه شوخ طبعی و صمیمیت صالح آرامش بخش بود و فضای گرمی را برای همه ایجاد میکرد. هر چند که همه ما کمونیست و انترناسیونالیست بودیم و هستیم، اما لر (لور) بودنمون هم نزدیکی بیشتر بینمون ایجاد کرده بود (صالح از مناطق نسبتا سردسیری و‌ من از مناطق گرمسیری).

فضایی بود در آن سالها. هزاران هزار نفر که از زیر تیغ کشتارهای رژیم جمهوری اسلامی ایران در دهه شصت از طریق مرز پاکستان به آنجا گریخته بودند اکثرا در شرایط نا امن و‌ ناروشنی به سر میبردند و تقاضای پناهندگی بسیاری از آنان رد شده بود. قاچاقچی ها یکی در میان این پناهجویان را مورد سواستفاده قرار میدادند و بسیاری همان پول ناچیزی که داشتند را از دست میدادند و یا در مرزها و فرودگاهها گرفتار میشدند و در حبس و‌خطر دیپورت قرار میگرفتند. در آن شرایط که نه اینترنت و سوشیال مدیا داشتیم و‌ نه تلفن همراه (و‌ نه حتی تلفن‌و‌فکس داشتیم و باید برای یک تلفن معمولی میرفتیم توی مغازه ها ) فعالیتها از جنس دیگری بودند و با وجود همه محدودیتها بسیار تاثیرگذار. در عین حال این موجب شده بود که میان همگیمان همبستگی و رفاقت نزدیکی برقرار شده بود؛ همه مثل یک خانواده بزرگ بودیم. رفقای چپ بلوچ، به خصوص رفقای سابق بامی استار و پیکار که از بلوچستان به کراچی آمده بودند، یار و یاور همه بودند. همچنین رفقای کومه له و‌حرب کمونیست، راه کارگر، اقلیت‌و طیفهای دیگر فدایی (صالح در همان سالها به هسته اقلیت پیوست)، رفقای طیفهای مختلف خط سه و حتی دوستان آرمان‌‌ مستضعفین…، و تعداد کثیری رفقا و‌دوستان منفرد، همه و ‌همه (مسن ترینها اون زمان حدودهای ۳۰ ساله بودند و‌ بسیاری بین ۱۸ تا ۲۵) بخشی از اولین و ‌یا دومین‌موج پناهندگان ایرانی در پاکستان را تشکیل میدادند، و‌کوهی از تجربه ناگفته و‌ نانوشته و یا کم‌نوشته را بجای گذاشتند.

صالح در چندین عرصه در شورا و‌ نیز انجمن فرهنگی ای که عمدتا توسط فعالین شورا تشکیل شده بود، فعال بود. صالح علاوه بر عضویت در هماهنگی شورا و تحریریه آن، همچنین ‌از مسئولین پیگیری وضعیت پناهجویان و‌ پناهندگان ایرانی، که به دلایل مختف در یازداشتگاهها و زندانهای کراچی و‌ مناطق دیگر پاکستان اسیر شده بودند، بود و به زندانها سر میزد. صالح در مراسمهای فرهنگی نیز فعال بود و‌ به شعر و آوازخوانی علاقمند بود و صدای دلنشینی داشت.

در یک حادثه انفجار مهیب در پاکستان، صالح که بطور اتفاقی (و از بدشانسی) در آن حوالی بود بشدت زخمی شد و مدت زیادی طول کشید که بهبود پیدا کند. بعد از مدتی کمی خسارت به صالح بابت آسیبهایی که دیده بود پرداخت کردند و‌ او اولین‌کاری که کرد تعدادی از ما را برد به یک رستوان لوکس و‌ معروف در کراچی و‌ گفت هر چی دلمون‌میخواد سفارش بدیم. هیچوقت یادم‌نمیره که برای اولین بار یک ظرف بزرگ استیک که بصورت ویژه ای همراه با تخم مرغ و یک عالمه مخلفات دیگر پخت شده بود سفارش دادم.

آخرین صحبت تلفنی ای که در سالهای اخیر با صالح داشتم پیرامون تلاش وی جهت تقویت شورای همکاری نیروهای چپ و‌ کمونیست بود. متاسفانه بعد از اون تماسها ارتباطی با هم نداشتیم و پیش فرضمون معمولا اینه که هر کسی مشغول کار و زندگی و فعالیت است و گاها خبر از حال و‌احوال و وضعیت سلامتی هم‌نداریم. همینجا لازم میدانم به رفقای هسته اقلیت و شورای همکاری نیروهای چپ و‌ کمونیست که با صالح همکاری نزدیکی داشته اند تسلیت بگویم.

در پاکستان، به دلیل شرایط امنیتی در آن سالها و ملاحظات درست و غلط دیگر، در مراسمها اجازه عکس گرفتن نمیدادیم‌و‌خودمان هم عکسهایی که میگرفتیم را معمولا درج‌نمیکردبم (کسی هم‌‌موبایل نداشت که بتونه احت عکس بگیره). اما این‌چند عکس را بیش از سه دهه در آلبوم شخصی ام‌ نگه داشته بودم و امروز برای اولین بار به یاد عزیز صالح آنها را درج میکنم. همه عکسها عمدتا سال ۱۹۸۸ گرفته شدند، و از کیفیت بالایی بخصوص که باید اسکن میشدند برخوردار نیستند.

مرگ صالح بسیار غمبار و زودهنگام بود. به «آخرت»، به «بهشت» و‌ «جهنم»، که اعتقادی نداریم؛ آنچه میماند خاطره گرانقدر یاران و‌ همه عزیزانمان و انسانهای شریفی است، که زندگیشان در سطوح مختلف و نبز برای ایجاد جهانی عاری از استثمار و تبعیض و بیعدالتی، مثبت و‌ تاثیرگذار بود.

صالح جان، یادت گرامی و راهت پر رهرو باد

فرید پرتوی، تورنتو، کانادا (در پاکستان: فرید شورا)
۱۸ مارس ۲۰۲۳

ایوب مدائن:

*در سوگ یک رفیق*

غم این خفتۀ چند،
خواب در چشم تَرم می‌شکند.

رفیق صالح احمدیان، به فاصلۀ یک سال و چند ماه پس از مرگ رفیق سعید سهرابی، دومین کادر هستۀ اقليت و فعال پرشور جنبش کمونیستی ایران است که تداوم‌ تلاش مداوم و مبارزۀ همواره و همیشگی‌اش، به حکم مرگی پیشرس، متوقّف شده‌ و به خوابی ابدی فرو می‌رود.
رفیق صالح، در نوجوانی و در مقطع قیام سال ۵۷ به حلقهۀ هواداران سازمان چریک‌های فدایی خلق ايران پیوست.
در پی بروز انشعاب بزرگ در این سازمان، با موضع اقليت، همراه با رفقای دیگرش، در سازماندهی پيشگام دانش‌آموزیِ اقليت در شهرکرد، مشارکت‌ نموده و فعالیت سياسی پیگیر خود را ادامه داد.
به‌دنبال گسترش دامنۀ سرکوب‌ و کشتار رژیم جمهوری اسلامی، که سوار بر امواج انقلاب و بر شانه‌های توهّم توده‌ای به قدرت خزیده بود، و در زمانی که ارتجاع حاکم، برای توقف تداوم‌ حرکت انقلابی و ایجاد ترس و وحشت عمومی در جامعه، دستگیری، شکنجه و اعدام روزمرۀ نوجوانان و جوانان انقلابی و فعالین جريانات سياسی را با وحشیانه‌ترین اشکال ممکن دنبال می‌نمود، به‌ناچار اقدام به ترک ایران کرده و به پاکستان رفت. او در پاکستان هم به‌سرعت با ایرانیان انقلابی دیگری که به دلایل مشابه از ایران خارج شده بودند، ارتباط گرفته و همراه با آنان به تشکیل «شورای پناهندگان ایرانی»، انتشار نشريۀ “شورا ” و تداوم مبارزه اقدام نمود.
طی همین دوره و به‌دنبال انشعاب سال ۶۶ ، رفیق صالح با *هستۀ اقليت*، ارتباط گرفته و به جرگۀ فعالین آن وارد شد.
دوران زندگی اجباری در پاکستان اما، با دو حادثۀ جدی برای رفیق صالح، توام بود که هم خاطرات مربوط به این دو حادثه و هم تأثیر آنها را برای وی ماندگار نمود.
انفجار در یک انبار مهمات، زمانی که رفیق صالح برای کاری تشکیلاتی از کراچی عازم نقطه‌ای دیگر بود، منجر به کشته و زخمی شدن تعدادی انسان بیگناه شده و در جریان این حادثه او نیز زخمی شد.
حادثۀ دوم به شليک مستقیم به تجمع پناهندگان ایرانی در برابر دفتر نمایندگی سازمان ملل در کراچی برمی‌گردد که طی آن، با رگبار عوامل رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی، تعدادی از شرکت‌کنندگان مورد اصابت گلوله قرار گرفتند که در این حادثه نیز رفیق صالح، علیرغم اصابت گلوله، بار دیگر جان سالم به‌دربرد، تا در تداوم سفر ناگزیر و ناخواسته‌اش، با دریافت پناهندگی نروژ، از پاکستان رهسپار آن کشور گردید، با استقرار در این کشور، فعالیت سياسی مستمر و مستقیم رفیق صالح با هستۀ اقليت ، بی‌وقفه تداوم یافته و او هم‌زمان با فعاليت سیاسی منظم‌، به تحصیل در رشتۀ دندان‌پزشکی پرداخته و سرانجام به‌عنوان دندان‌پزشک،  فارغ‌التحصیل شد.
دريغا که مدتی بعد بروز بیماری سرطان، ثبات حداقلی در زندگی شخصی را نيز برای وی ناممکن ساخت و زندگی بی‌ثبات و موقت، این‌بار در شکلی دیگر او را رها نکرد!  با این‌همه و به‌رغم این بیماری جانکاه، رفیق صالح احمدیان، تا زمانی که رمقی در بدن داشت،  پیگیر فعاليت مداوم سیاسی خود بود و تا اندکی قبل از مرگ، به‌عنوان یکی از نمایندگان هستۀ اقليت در *شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست*،  به فعاليت سیاسی مشترک و پیشبرد وظایفش ادامه داد.
مرگ بی‌شک واقعیت ناگزير هستی و شاید یگانه حقيقت مشترک بین تمامی انسان‌هاست؛ با این‌همه، مرگ یارانی چون صالح احمدیان، به‌ویژه در هنگامه‌ای که خیزش مردم به‌جان‌رسیده، و مبارزات متهورانه و دم‌افزون جوانان ایران، نوید انقلابی دیگر و تلاش گسترده را برای دگرگونی‌های ساختاری در ایران می‌دهد، و لاجرم تمرکز و هماهنگی همۀ نیروهای انقلابی راستین و یاران طبقۀ کارگر و زحمتکشان ايران را به ضرورتی بی‌بديل و ناگزیر بدل نموده است، بیش از هميشه دردناک و تأسف‌آور است.
تردیدی نیست که فقدان رفقا صالح احمدیان و سعيد سهرابی که با فاصلۀ کوتاهی از یکدیگر روی‌داده است، ضایعه‌ای بزرگ و جبران‌ ناپذیر برای رفقای هستۀ اقليت بوده و نیز فقدانی دردناک برای جنبش کمونیستی ایران است.
با این امیدکه فعالین هستۀ اقليت، با تمرکز نیرو و فعاليت افزون‌تر، بر مشکلات ناشی از نبودن این رفقای پرشور و انقلابی غلبه نموده و در پیشبرد اهداف انقلابی خود و تداوم راه رفقایی که دیگر در ميان ما نیستند پیشتاز و موفق باشند.

با ایمان به هماهنگی‌ و وحدت در صفوف جنبش کمونیستی و پیروزی طبقه کارگر و زحمتکشان ايران.

ايوب مدائن

پیام رزم کمونیستی

پیام:
به رفقای هسته اقلیت
رفقا، با خبر شدیم که رفیق صالح احمدیان، یکی از کادرهای سازمان شما با زندگی وداع کرده است. ما این ضایعه را به خانواده ، دوستان و آشنایان و به شما رفقای عزیز تسلیت میگوئیم.
رفیق صالح، کمونیستی بود سخت کوش، با ثبات، مهربان و بسیار مردمی که عمرش را در خدمت به آزادی طبقه کارگر و دیگر ستمدیگان تقدیم کرد. رفیق صالح از میان ما رفت ولی میلیون‌ها از رهروانش در راه‌اند. ما مطمئن هستیم که غم از دست دادن این رفیق، به نیروی کوشش و تلاش بیشتر در ما تبدیل خواهد شد که از آن هزاران صالح کمونیست پا به صحنه مبارزه خواهند گذاشت.
برایتان موفقیت و سلامت آرزو داریم
نظم کمونیستی ایران
۲۵ اسفند ۱۴۰۱
16.03.2023

 

 

پاسخی بگذارید